کتاب ها

انگیزه عجیب برای تحریم ازدواج موقت!
در برخی از روایت ها آمده است که عمر رضی الله عنه ازدواج موقت یا همان صیغه خودمون، را حرام کرد!
سؤال اینجاست که انگیزه عمر رضی الله عنه از تحریم چه بوده است!
چرا که این عمل بیشتر به مذاق دنیا پرستان می خورد تا اینکه دینداران، چون معمولا دینداران از شهوات دوری می کنند، و این عمل بیشتر شبیه ارضاء شهوات است. در حالی که از نظر شیعه عمر رضی الله عنه شخصی بود که دل به دنیا سپرده بود!! و این کار یعنی حلال بودن زنان زیاد، برای حاکم دنیا پرست و شهوت ران بهتر از ممنوعیت آن است.
دلایلی که شیعه برای این موضوع بیان کرده اند چند تاست:
الف: روزی عمر، علی رضی الله عنهما را به خانه دعوت کرد، و علی شب را در آنجا گذراند وقتی صبح شد، عمر به علی گفت:
دیدی اشتباه می کردی زمانی که گفتی یک شب هم نمی شه بدون زن به سر برد!
علی گفت: من راست گفتم، و دیشب نیز یک نفر را صیغه کردم لذا عمر ناراحت شد و متعه را حرام کرد!
ب: عمر چون می دونست که چنین امری باعث زنا می شه صیغه را حرام کرد تا اینکه زنا زیاد شود و چون شنیده بود دشمنان علی زنا زاده اند، لذا کاری کرد که مردم به زنا بیافتند و بچه هایی که به دنیا می آیند دشمنان علی شوند!
ج: عمر روزی اومد خونه دید خواهرش بچه ای تو دستش است گفت این از کجاست گفت که از فلان مرد است که در ازدواج متعه با او همبستر شده است، او بر منبر رفت و آن را حرام کرد!
کدامیک:
وقتی به این روایات توجه می کنی هر سه در مورد یه چیزی اتفاق دارند، و آن اینکه عمر متعه را حرام کرده، و در یک چیز اختلاف دارند و آن انگیزه این کار بوده است. و این اختلاف خود دلیل بر ضعف روایت است، چون نمی توان یک کاری که یکبار صورت گرفته را به سه صورت متفاوت بیان نمود.
اما روایت اول:
الف: روایت اولی بطلانش بسیار واضح است و مخالف روایت دومی، چون روایت اولی دلالت بر دوستی و محبت بین علی و عمر می دهد در حالی که روایت دومی دلالت بر بغض و کینه است.
ب: اگه به وضعیت اجتماعی آن دوره توجه کنیم این داستان ساختگی است! چرا؟
اولاً: علی و عمر رضی الله عنهما خانه آن دو کنار هم و تقریبا با فاصله ۲۰۰ متر بیشتر نیست، و از عادت عرب چنین نبوده که جز زمانی که مسافر یا غریب هستند در خانه کسی دیگری بسر ببرند.
ثانیاً: علی اگه نیاز به ارضاء داشت، خانه خودش نزدیک بود و می توانست آنجا برود، و رفتن به خانه خودش به مراتب راحت تر از پیدا کردن یک زن صیغه ای بود.
ثالثاً: علی اگر می خواست یک زن صیغه ای پیدا کند باید وقتش را حداقل ۳ ساعت یا چهار ساعت به این کار می داد و این نشان از این است که علی شب ها را به شهوت رانی نعوذ بالله مشغول می شده و از یاد خدا غافل! (استغفر الله)
رابعاً: خانه عمر رضی الله عنه چنین نبوده که شخصی بیاید و در مجلسی او شب را به صبح کند و عمر رضی الله عنه متوجه نباشد.
خامساً: چگونه امکان دارد که حضرت عمر با حضرت علی رضی الله عنهما عداوت و دشمنی داشته باشد و دشمن خود را به منزل دعوت نماید و حضرت علی رضی الله عنه در نزد دشمن برود و ضیافت او را بپذیرد.
سادساً: فکر کنیم عمر رضی الله عنه آن را حرام کرد چرا سایر اصحاب رضی الله عنهم و حتی علی رضی الله عنه سخنی به میان نیاورد و خودش در هنگام خلافت خودش آن را ترویج نداد این امر شدنی بود.
روایت دوم:
الف: این روایت مثل روایت قبلی سند صحیحی ندارد و رد پای جعال و کذاب شیعه در آن دیده می شود.
ب: این روایت با روایت اولی متناقض است چرا که دلالت بر دشمنی بین عمر و علی رضی الله عنهما دارد در حالی که روایت اول دلیل بر دوستی آنها دارد.
ج: روایت تحریم متعه در شیعه و اهل سنت از طریق خود علی روایت شده است و این نیز دوباره دلیل بر این است که این روایت دروغ محض است.
د: و این خود دلیل بر این است که قبل از تحریم متعه باید دوستان علی زیاد می بودند، چون بقول شیعه این عمل در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم وجود داشته لذا پس زنا زاده (البته به تعبیر شیعه) کم بودند و باید همه مردم دوستان علی می بودند، اما با این وجود باز هم علی فقط چند یار بیشتر نداشته است، (البته اگه رأی شیعه بپذیریم چون از نظر اهل سنت، همه اصحاب رضی الله عنهم دوستان علی رضی الله عنه بودند و علی نیز دوستان همه بوده است.)
روایت سوم:
الف: این روایت نیز مانند دو روایت قبلی ضعیف است و از اباطیل محسوب می شود خصوصاً که برخی از علمای شیعه خودشون نیز آن را رد کرده اند.
ب: اگر واقعاً این امر درست بوده و عیبی در آن برای فاعلش نبوده چرا عمر رضی الله عنه ناراحت شود و بخاطر خواهرش آن را نهی کند. چرا مردم نیز این دلیل را بپذیرند خصوصاً عرب ها که مسأله زن براشون خیلی سخت تر بوده است.
ج: سایر اصحاب رضی الله عنهم چرا سکوت کردند و سخن نگفتند. حتی علی بن ابی طالب نیز سخنی به میان نیاورد.
د: در روایت شیعه اسمی را برای خواهر عمر (عفراء) ذکر کرده اند، اما عمر رضی الله عنه خواهری به چنین اسم نداشته است.
نکته مهم:
شیعه می گوید: اگر عمر رضی الله عنه این را نهی نمی کرد مردم زنا نمی کردند:
اگر از هر عاقلی سؤال کنیم که زنا چیست می گوید:
زمانی که یک مردی در خلوت بدون شاهد و اذن ولی (عقد شرعی) موافقت کنند، بر مقداری از مال یا توافقاً ( هیچ مالی) با همدیگر نزدیکی کنند این عمل چه تفاوتی با زنا دارد، فقط در اینکه عده دارد و این که شرعی است، ولی در هیچ یک از شرایط با زنا تفاوتی ندارد. ( چون در روایت ها، نه نیاز به شاهد است ( البته در برخی روایت ها یک شاهد مرد مستحبه) و نه اذن والدین لازمه، و نه ارثی وجود داره، و نه نفقه لازمه، و مسکن نیاز نیست و انتساب بچه هم که الآن بنازم قرص های ضد بارداری).
مشکل بدتری پیش می آید، اگر در جامعه ی اسلامی کسی زنا کرد و بر زنی وارد شد، شما اگر چهار شاهد هم داشته باشی حق نداری بر آنها حد جاری کنی؟ چرا که اگر آنها ادعا کردن ما عقد موقت داشتیم شما نمی توانی هیچ ادعایی کنید.
چرا که اذن والدین شرط نیست لذا اگر دختری بر خلاف نظر والدینش با دوست پسرش قرار ملاقات گذاشت، شما نمی توانی او را متهم به نافرمانی از والدین و انجام امر فاحشه کنی.
و اگر دختری با پسری با هم خلوت کردند و توافق کردند که شب یا ساعتی را با هم خلوت کنند و … داشته باشند. و شاهدی نیز بر عقد خود نگرفتند، باز هم اشکالی ندارد و نمی شود آن دو را متهم به زنا یا … کنید و کارشان درست بوده است.
و اگر دختری حامله شد و گفت این نوزاد از متعه است حق نداریم او را متهم کنیم و …..
چرا یکی حرام و دیگری حرام نیست!
حال اینکه همین رامین می تونه در همان دو شب، یا روز سوم همین قرار را با ستاره و نیلوفر بزاره! آیا واقعا این میشه اسمش ازدواج گذاشت، چه فرقی از نظر ماهیت با زنا داره من نمی دونم؟!.
شاید برخی از دوستان شیعه بگویند، که در صحیح مسلم روایت است که عمر رضی الله عنه گفت من آن را نهی می کنم در حالی که در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم وجود داشته است.
البته اهل سنت فقط این حدیث ندارند، بلکه احادیث بسیاری برای بطلان متعه از زبان رسول الله صلی الله علیه وسلم دارند، روایاتی که در کتب اهل سنت در مورد متعه آمده است.
۱- از حضرت حسین بن محمد بن علی و برادرش عبدالله روایت شده است که حضرت علی به ابن عباس فرمودند:
آن حضرت – صلی الله علیه وسلم – از متعه و گوشت الاغ در جنگ خیبر نهی فرمودند.
۲- از حضرت ایاس بن سلمه روایت شده است که ایشان از پدر خویش نقل می نمایند که آن حضرت در سال اوطاس نکاح متعه و موقت را جایز و پس از آن نهی کردند.
۳- از حضرت ربیع بن سبره الجهنی روایت شده است که ایشان می فرمایند:
پدرم به من گفت من به همراه آن حضرت بودم که ایشان فرمودند:
ای انسان ها من قبلاً به شما نکاح موقت و متعه را اجازه داده بودم و امروز خداوند متعال آن را تا قیامت حرام گردانده است و هر کسی که زنی را به صورت نکاح موقت و متعه ازدواج کرده است رها نماید و از آن چیزی تحویل نگیرد.
۴- از عبدالرحمن بن نعیم الأعرجی روایت است که ایشان می فرمایند:
شخصی از حضرت عبدالله بن عمر درباره نکاح موقت پرسیدند ایشان بسیار خشمگین و ناراحت شدند و فرمودند قسم به ذات باریتعالی ما در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم زناکار و افراد بد کردار نبودیم.
۵- از حضرت موسی بن ایوب روایت است که ایشان از عمویش علی و او از حضرت علی بن ابی طالب نقل می کند که آن حضرت فرمودند:
نکاح موقت ابتداء برای کسانی جایز بود که ثروتی نداشتند و هنگامی که حکم نکاح دائم، طلاق و میراث در میان زوجین بیان شد حکم نکاح موقت منسوخ گشت.
۶- از حضرت ربیع بن سبره ی روایت است که ایشان از پدرشان نقل می کنند که ایشان فرمودند:
ما به همراه آن حضرت در سال حجة الوداع از شهر مدینه خارج شدیم تا اینکه به مکان عسفان رسیدیم که آن حضرت – صلی الله علیه وسلم – فرمودند: حج عمره با حج مفرد آمیخته شده است در این لحظه حضرت سراقه رضی الله عنه فرمودند: ای رسول خدا – صلی الله علیه وسلم – به ما مانند نوآموزان تعلیم بده گویا ما امروز به دنیا آمده ایم و از هیچ چیز خبر نداریم. عمره فقط مخصوص امسال است یا اینکه تا ابد و برای همیشه خواهد بود آن حضرت فرمودند: تا روز قیامت و برای همیشه است هنگامی که به مکه رسیدیم به طواف بیت الله و سعی صفا و مروه مشغول شدیم و پس از آن به عقد نکاح موقت به ما دستور (اجازه) دادند و برای روزهای مشخصی ازدواج صورت گرفت که من و یکی از دوستان روزی برای ازدواج موقت از منزل بیرون رفتیم و در نزدیک زنی خود را برای عقد موقت معرفی کردیم آن زن به قطیفه های (چادرهای) هر دویمان نکاح کرد قطیفه من بهتر بود و من جوان تر بودم او مرا در قبال قطیفه ای که به او دادم انتخاب و با من به ازدواج موقت راضی گشت آن شب در نزد او بودم و هنگام صبح برای ادای نماز صبح به مسجد رفتم آن حضرت – صلی الله علیه وسلم – پس از نماز صبح بر روی منبر رفت و چنین به ایراد سخنرانی پرداخت:
هر شخصی که با زنی عقد نکاح موقت بسته است بهای آن را بپردازد و هرگز به نکاح موقت روی نیاورد زیرا که خداوند متعال آن را برای همیشه بر شما حرام گردانده است.
۷- حَدَّثَنَا الأَشْجَعِىُّ عَنْ بَسَّامٍ الصَّیْرَفِىِّ قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُتْعَهِ وَوَصَفْتُهَا لَهُ فَقَالَ لِى : ذَاکَ الزِّنَا.
السنن الکبرى للبیهقی وفی ذیله الجوهر النقی – (۷ / ۲۰۷)
از ابو جعفر بن محمد( امام صادق) در مورد متعه پرسیدم؟ ایشان به من گفتند: آن زناست.
خب اگه اینطوره پس قضیه حدیث مسلم چیه؟ و برای این حدیث، اهل سنت چنین توجیه می کنند که این عمل در زمان رسول الله – صلی الله علیه وسلم – چند بار حرام و دوباره حلال شده بود و در بار آخر در فتح مکه یا همان یوم عطاس رسول الله – صلی الله علیه وسلم – با قید الی یوم القیامة که ذکر کرده بود، برای همیشه حرام کرد. اما برخی از اصحاب مانند جابر بن عبدالله هنوز آن را ( چون اطمینان از تحریم نداشتند،) به آن معتقد بودند که عمر آن را اینگونه با صراحت بیان کردند و با جدیت با آن برخورد نمود.
دلیل دیگری که برای این توجیح، این است که عمر رضی الله عنه اگر نظری را خلاف قول رسول الله صلی الله علیه وسلم یا کلام خدا می داد، اصحاب با او مخالفت می کردند، و این مسأله در برخی از فتاوای عمر رضی الله عنه دیده شده که اصحاب با او به مخالفت پرداخته اند و یا ایشان از نظرش برگشته اند مانند مهریه زنان (آنجا که عمر رضی الله عنه گفت: مهریه زنان باید کم شود، زنی برخاست و گفت ای عمر چرا با رای قرآن مخالفت می کنی؟ آنجا که خداوند فرمود: مهریه اگه هم قنطار( مقدار خیلی زیاد) باشد به زن پرداخت کنید. عمر گفت آن زن راست گفت و عمر اشتباه کرد).
یا اینکه دیگران را در رأیشان آزاد گذاشته (اگر اجتهاد شخصی بود) مانند متعه حج، یعنی جدایی بین عمره و حج که خیلی از اصحاب، رأی عمر را نپذیرفته و به او اعتراض کردند. (عمر نظرش این بود که عمره نباید همراه حج صورت بگیرد و اجتهاد کرده بود که اگه چنین شود مردم در روزهای دیگه به عمره نمی روند ولی برخی از اصحاب مانند علی، ابن عباس، ابی بن کعب رضی الله عنهم و… این رأی را نپذیرفتند و دلیلشون این بود که این عمل رسول الله – صلی الله علیه وسلم – انجام داده لذا اجازه هست.) و جالب اینکه این متعه حج و متعه زن در یک روز توسط عمر رضی الله عنه نهی شد. اما صحابه رضی الله عنهم با اولی مخالف کرده اما با متعه زن مخالفت نکردند لذا اگر قول عمر مخالف دستور رسول الله – صلی الله علیه وسلم – بود، آنان با تحریم متعه زن نیز مخالفت می کردند، چرا که متعه زن خصوصاً خوشایندتر از متعه حج بود این بدین دلیل است که این موضوع برای خیلی از اصحاب واضح و آشکار بود که پیامبر صلی الله علیه وسلم آن را ممنوع کرده بود و الی یوم القیامه حرام شده بود. لذا بر نهی عمر بر متعه ی زن اعتراض نکردند ولی بر متعه حج اعتراض نمودند. چون رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را جایز شمرده بود و آن را انجام داده بود.
شاید بگویید چرا عمر متعه حج را منع نمود حال اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم اجازه داد:
جواب این است که این موضوع ارتباط با بحث ما ندارد. اما برای اینکه این موضوع مشخص شود باید در مورد بدعت و اموری که بدعت محسوب می شود، سخن بگیم. چون اینگونه موضوعات از علی یا سایر علما هم دیده شده کسی آنها را متهم به بدعت گذار نکرده است.
برخی امور شرعی با نگاه به علت های تشریع یا حکمت های تشریع، صورت های آن قابل تغییر است. مانند زکات اسب که در دوره رسول الله – صلی الله علیه وسلم – نبود اما علی ( از نظر شیعه) آن را واجب کرد، چون این عمل با حکمت تشریع از زکات همخوانی داشت، عمر -رضی الله عنه – نیز چون فکر کرد اگه مردم فقط در ماه های حرام همراه حج به عمره بپردازند کسی دیگر برای زیارت کعبه در ماه های دیگر نمی آید، و این با آن دستوری که در فراخوانی به زیارت کعبه در قرآن ذکر شده، همخوانی ندارد، و باعث می شود، در غیر ماه های حرام این دستور نادیده گرفته شود. لذا دستور داد که حج و عمره با هم انجام نگیرد، البته که خیلی از اصحاب – رضی الله عنهم به این دستور عمل نکردند و عمر رضی الله عنه نیز آنها را آزاد گذاشت.
شاید بگویید مگه رسول الله صلی الله صلی الله علیه وسلم این را نمی دانست؟
می گویم:
مجملاً: همین سؤال در مورد مسأله زکات است نسبت به علی رضی الله عنه نیز وجود دارد، چون اسب در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم بود اما ایشان به اسب زکاتی را معلق نساخت. در حالی که ما بر ایشان اعتراض نمی گیرم لذا نباید بر عُمر خرده بگیریم.
مفصلاً: رسول الله صلی الله علیه وسلم فقط خودش انجام داد و نه نهی کرد و نه واجب نمود، امر مباح اگه در اثر شرایط اجتماعی باعث خیر زیاد شود، یا باعث دفع ضرر شود به سنت یا واجب تبدیل می شود، مانند ازدواج که در حالت عادی مباح است، اما اگه باعث بشه یه نفر که توانایی مالی داره از گناه دوری کنه برای اون شخص واجب می شه و بر عکس اگه باعث ضرر کم یا از بین رفتن شعائر مهم شود به کراهت یا حرام تبدیل می شود. مانند خوردن قند برای بیمار دیابتی که حکم مکروه و در برخی حالت به حرام تبدیل می شود.
این محرکات تبدیل ممکن است سیاسی، اجتماعی، یا فردی یا خود مقاصد دین باشه. مانند زکات اسب و دستور عمر رضی الله عنه نسبت به متعه حج.
نویسنده: محمد باقر سجودی شیعه ی هدایت یافته به اهل سنت و جماعت
اعترافات یک قبر پرست
بیان خاطرات نویسنده و شرح تحولات درونی او و هدایتش از ظلمات شرک و قبرپرستی به سوی نور توحید است. این اثر، با هدف دعوت خواننده به تعقل در آموزههای توحیدی اسلام و شرح مفاسد و عواقب زیارت و نذر برای اموات، به رشته تحریر درآمده است. نویسنده، که خود روزی از طرفداران متعصب زیارت قبور و دعاخوانی و نذر برای آنها بوده است، به شرح رویدادها و ملاقاتهایی میپردازد که بذر هدایت و بازاندیشی در اعتقادات را در دلش کاشت. سپس استدلالهای قرآنی و سنت نبوی را که مؤیّدِ این باورهای توحیدی و در مذمت زیارت قبور هستند، نقل میکند و بدین صورت، تا پایان کتاب خواننده را با مراحل تفکر منطقی و دلایل دینیای که موجب هدایت وی شدند، آشنا میسازد.
خانه عنکبوت
دلایل بطلان عقاید شرکآمیز در زمینه زیارت قبور و توسل به گذشتگان و حکم خداوند را در این مورد تشریح میکند. نویسنده با اشاره به در مورد تشبیه شرک و عقاید شرکآمیز به خانه سست و بیپایه عنکبوت در قرآن، علل این نامگذاری خردمندانه را توضیح داده و سپس، انواع عبادات آمیخته به شرک از قبیل دعا و استغاثه، ذبح، نذر و استعاذه به غیر خدا را معرفی میکند. در ادامه، محدودیتهای شرعی درباره زیارت قبور و حکمت آن را توضیح میدهد و مسلمانان را از گرفتارشدن در دام دینداران مشرک برحذر میدارد.
توحید – یکتا پرستی
آموزههای توحیدی اسلام را بیان کرده و بدعتهای شرکآمیز در دین را شرح میدهد. نویسنده کتاب را با بیان چگونگی پیدایش انحراف در خداپرستی آغاز نموده و در ادامه، تعریف و انواع شرک و تفاوت میان آنها را توضیح میدهد. در فصل بعد، کفر و نفاق و گونههای مختلف آنها را تعریف کرده و مفهوم و مصادیقِ فسق، گمراهی و ارتداد برمیشمارد. در ادامه، گفتار و کرداری را که با توحید منافات داشته و باعث نقصِ آن میشوند، معرفی میکند و آنگاه عقیده صحیح در خصوص پیامبر، اهل بیت و صحابهاش را شرح میدهد. فصل پایانی کتاب، به تعریف بدعت، معرفی انواع بدعتهای دینی و موضعگیری اهل سنت در قبال اهل بدعت و باورهای نادرست آنان اختصاص دارد.
توحید برای کودکان و نوجوانان
آموزههای عقیدتی اسلام را با آیات قرآن و زبانی ساده و روان برای کودکان بازگو میکند. مخاطب این کتاب، گروه سنی 10 تا 15 سال را در بر میگیرد. نویسنده درسهایی کلی را در لزوم و چگونگی شناخت خدا و پیامبرانش بیان میکند و سپس مفهوم توحید و انواع آن و خلاصهای از مهمترین اعتقادات اسلامی را شرح میدهد. ایمان به کتابهای آسمانی، فرشتگان و روز جزا و چرایی و کیفیت باور به آن مطالبی است که فصلهای بعدی کتاب را تشکیل میدهد.
توسل – وساطت بین الله و بندگان
مفهوم «توسل» را بیان کرده و سابقه تاریخی اعتقاد به آن را در باورهای جاهلیت شرح میدهد. یکی از بزرگترین نقاط تفاوت اهل سنت با شیعیان، اعتقاد به توسل و ارجاع و استغاثه به ائمه و اولیاء در گذشته برای وساطت به درگاه خداوند متعال جهت بخشش گناهان است و شیعه تا جایی در این امر پیش رفته که دهها دعا و مناجات واجب و مستحب در این مورد جعل کرده است. نویسنده این کتاب میکوشد تا پیشینه تاریخی این اندیشه را از دوران جاهلیت بیرون آورد و با استعانت از آیات قرآن مجید، بطلان آن را به اثبات رساند تا نشان دهد که یکی از اهداف اسلام، برچیدن بساط شرک و چندخدایی و توسل بوده است. وی در آغاز، چگونگیِ ورودِ اعتقاد به بت و معبودهای مصنوع به جزیرة العرب را شرح داده و انواع خدایان عربِ جاهلی را معرفی میکند. آنگاه به ظهور اسلام و تأثیری میپردازد که اندیشه توحیدی آن، بر باورهای جاهلی داشت. او با اشاره به آموزههای اصیل و صریح اسلام نشان میدهد که مفهوم توحید چیست و اعمال شرکآلود چگونه باعث محوِ حسنات میشوند.
توسل جایز و غیر جایز
بیان مفهوم «توسل» و شرح انواع مشروع و غیر مشروعِ آن است. در دین مبین اسلام، «توسل» یکی از والاترین عبادتهاست و معنای آن، وسیله قراردادنِ هر عمل صالحی است که موجب رضایت خداوند متعال و تقرّب به او گردد. متأسفانه، شیعیان با برداشت غلطِ این مفهوم و توسل به ائمه و اولیای خود، شرک را در اعتقادات و ابعاد گوناگون زندگی خود نهادینه کردهاند. نویسنده این کتاب کوشیده است تا با تفسیر و شرح آیاتی از قرآن کریم که درباره این مفهوم هستند، نادرستی برداشت آنان از این واژه را به اثبات رسانده و جنبههای صحیح آن را نشان دهد. عنوان موضوعات مورد بحث در کتاب، عبارتند از: وضعیت باورهای دینی عرب جاهلی در زمان بعثت، شفاعت حق، تفاوت بین جاهلیت و توسل شیعی، تطبیق عملی توسل مشروع در عهد صحابه، توسل جایز، دعا به غیر از خدا، وسایل شرک و ادعاهای شُبههناک اهل باطل.
خطاهای خطرناک عقیدتی
بیان عقاید اصیل و ناب اسلامی و معرفی باورهای شرکآمیز، انحرافی و بدعتآلود راه یافته در دین مبین اسلام است. نویسنده در این اثر با بهرهگیری از آیات قرآن و سنت پیامبر مهربان اسلام، سنتها و باورهای رایج و غلط را در جوامع اسلامی یک به یک نام برده و دلیل مخالفتش با قرآن و سنت را شرح میدهد. برخی از متداولترینِ این رسوم عبارتند از: آویزانکردن نخ و گردنبند و پوشیدن حلقه و دستبند به گمان خیر و برکت یا دفع ضرر و مصیبت، دمخوانی و دعاخوانی به غیر الله، تبرکجستن به درخت و سنگ و غیره، ذبح و نذر برای غیر خدا، شریکگرفتن برای خدا هنگام دعا و عرض نیاز، طلب حاجت از انبیاء و اولیاء و توسل نامشروع. وی در کنار بیان مفسده هریک از این عادات غلط اجتماعی و عبادی، راهکار خداپسندانه و شرعی اسلام را برای عبادت و عرض حاجت و سلامتی و امان بیان میکند.
دلایل توحید – 50 سؤال و جواب در یگانه پرستی
این اثر که ترجمه فارسی «الدر السُنیه في الأجوبة الجديه» است که مفاهیم عقیدتی و توحیدی اسلام را در قالب پنجاه پرسش و پاسخ بیان نموده است. کتاب با بحث پیرامون اصول دین، مفهوم رَبّ و راههای شناخت حضرت باری تعالی آغاز شده و در ادامه به تبیین مفهوم ایمان و احسان میپردازد. نویسنده سپس دلایل بعثت و نبوت انبیاء را بیان کرده و تفاوتهای هریک را برمیشمرد. بحث در عبادت و کیفیت آن، انواع توحید، شناسایی طاغوتهای زمان، مفهوم شرک و نفاق و انواع آن ، تفاوت قضا و قدر و معنـــی «لا إله إلا الله» از جمله پرسشهایی است که نویسنده در ادامه به آنها پاسخ میگوید.
عقیده عصمت بین امام و فقیه از دیدگاه شیعه امامیه
اثر کوتاهی است در باره دیدگاه شیعه امامیه رافضی در باره عصمت و ولایت فقیه. کتاب با بیان اجمالی جایگاه امامت در باور شیعه امامیه آغاز میشود. نویسنده در ادامه مفهوم عصمت و خاستگاه ایجاد چنین تفکری را در باور شیعیان شرح میدهد و دلایل آنان را در اثبات این بدعت مطرح کرده و آنگاه، نادرستی آن را به اثبات میرساند. سپس ادله لزوم ولایت فقیه بر جامعه اسلامی را از منظر شیعه نقل نموده و نشان میدهد که حتی بسیاری از علمای شیعه نیز با چنین مفهومی مخالفت داشته و آن را نادرست میدانستند.