اصول دینامام زمانامامتامامزادهامهات المؤمنیناهل بیتاهل سنتبدعتتحریفتوحید و شرکتوسلحسن رضی الله عنهحسین رضی الله عنهخرافاتدعازیارت قبورشبهاتعصمتعلم امامعلی رضی الله عنهغلوفاطمه رضی الله عنهاقرآنمقالاتمنابع روایی اهل سنتمنابع روایی شیعه

بحثی فشرده و کاوشی علمی پیرامون آیه تطهیر و مسأله‌ی عصمت و وسیله

رسیدن به حقیقت و دست یازیدن به مأمول حقیقی در این راستا امری آسان است اما آنچه این رسیدن را مانع می‌شود و یا راه را دشوار می‌سازد همانا توشه‌ایست که شایان رسیدن به هدف نیست، و نبایست این توشه را راهروان راه حق و باحثان حقیقت به شانه انداخته و رهسپار گردند.
من این مقدمه را بدین خاطر نوشتم که عده‌ ای مسائلی را که قرآن به روشنی نشان داده است به گونه ای به بحث می‌گیرند که دور از اصول پژوهش و کاوش علمی است. و ابزار کاوشی را که دارند ابزار شایان این چنین کاوش های علمی نیست بلکه راه را نیز دشوار می‌سازد و سبب گره خوردن این کاوش علمی می‌گردد. یا اینکه به گونه این مسائل قرآنی را به بحث می‌گیرند که گویا قرآن را محکوم می‌دانند و خویش را حاکم.
یعنی همان عقاید همراه با تردید را که از حول و حوشش فرا گرفته است و یا با آن تغذیه شده است و از صحت و سُقمش آگاهی ندارد, همان را اصل می‌گرداند و قرآن را به آن عرضه می‌دارد.

و این مشکل کسانی است که دارند از حقیقت بحث می‌کنند اما کدام حقیقت؟
سراغ گرفتن از حقیقت با این شیوه اصلا ممکن نیست. اگر واقعا حقیقت‌جو هستیم بایست ابزارش را پیدا کنیم و عقاید خویش را به قرآن عرضه کنیم و این هنگامی امکان پذیر است که نخست قرآن را بدانیم و سپس داشته‌های عقیدتی خویش را به نمایش بگذاریم که قرآن آن را به حلاجی بگیرد تا صحت و سقمش را جویا شویم.
من دو موضوع را در روشنی مقدمه فوق به کاوش می‌گیرم تا بنگریم که چگونه می‌توان به آسانی به حقیقت رسید.
موضوع اول:
به نمونه‌ی از این شیوه بیمار در کاوش مسائل قرآنی اشاره می‌کنم تا آگاه گردیم که آیا با این شیوه می توان حقیقت را دریافت؟
آیه ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا﴾ که از سوره احزاب است، یکی از مواردیست که عده‌ ای چنان به آن چسبیده‌اند که گویا حقیقتی را بعد از سال ها سعی و تلاش و عرق‌ریزی بدست آوردند، این حقیقت به زعم این ها مسأله‌ی عصمت است، به هر حال من فعلا در صدد نفی این مسأله نیستم، اما باید اندکی تأمل نماییم که مورد این آیه چه کسانی اند؟ و آیا مسأله عصمت مورد این آیه است یا نه؟
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأَزْوَاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلا (۲۸) وَإِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الآخِرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا (۲۹) یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا (۳۰) وَمَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا (۳۱) یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا (۳۲) وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (۳۳)﴾
(اى پیامبر، به زنانت بگو: اگر زندگانى دنیا و تجمّل آن را خواسته باشید، پس بیایید تا شما را بهره ‏مند کنم و به رها کردنى نیک رهایتان سازم (۲۸) و اگر الله و رسول او و سراى آخرت را خواسته باشید، [بدانید که‏] الله براى نیکوکارانتان پاداشى بزرگ فراهم دیده است (۲۹) اى زنان پیامبر، هر کس از شما که ناشایستى آشکارى انجام دهد، عذاب در حقّ او دو چندان افزوده مى‏ شود. و این [کار] بر الله آسان است (۳۰) و هر کس از شما که در برابر الله و پیامبرش گردن نهد و کار شایسته انجام دهد، پاداشش را دو بار به او مى‏ دهیم. و برایش روزى‏ ارزشمند فراهم می سازیم (۳۱) اى زنان پیامبر، شما مانند هیچ یک از [سایر] زنان نیستید، اگر پروا دارید. پس در سخن گفتن نرمى نکنید که آن گاه کسى که در دل خویش بیمارى دارد به طمع افتد. و سخنى شایسته بگویید (۳۲) و در خانه‏ هاى خود بمانید و چون زینت نمایى [عصر] جاهلیت پیشین زینت ننمایید و نماز بر پاى دارید و زکات بپردازید و از الله و رسولش فرمان برید. جز این نیست که الله مى‏ خواهد پلیدى را از شما، اى اهل بیت دور کند و چنان که باید شما را پاکیزه گرداند (۳۳))
این آیات مبارکه از همسران پاکیزه رسول الله- صلی الله علیه وآله وسلم- بحث می‌نماید، یعنی مورد بحث این آیات همین انسان‌های مبارک اند که مخاطبین رهنمودهای آسمانی اند پس چگونه می‌توان زعم نمود که به یکبارگی این آیه مورد دیگری پیدا می‌یابد و از سیاق آیه‌های دیگر جدا می‌شود!؟
دیگر اینکه اگر به بدنه سوره احزاب دقت کنیم می‌نگریم که عبارت (ازواج) در چندین مورد از آن ذکر شده است که این آیه نیز از آن مستثنی نیست.

بیاید اندکی به این آیات بیاندیشیم.
هویدا است که رسول الله -صلی الله علیه وآله وسلم- پیامبر برگزیده رب آسمان ها وزمین است .رسولی که دیگر با رسالتش باب نبوت مسدود گردید و بدون شک که هر رسولی برای امتش الگوی شایستگی‌ها است، و بایست امتش در این راستا به این رسول گرامی تأسی نمایند. پس تأسی به رسول مقتضی منزل پاکیزه ایست که این برگزیده آسمانی در آن زیست می‌نماید به تعبیر دیگر این برگزیده را همسران پاک طینتی سزد که در سایه‌های رهنمودهای الهی زندگی نمایند و الگوی یک خانواده اسلامی به دیگر خانواده‌های امت شوند یعنی در کنار امامت فردی امامت خانوادگی را نیز متحقق شود که خانواده اش الگوی پاکیزگی ها گردد.
اندکی جلو می‌رویم تا بهتر بتوانیم مفهوم حقیقی این آیات را درک نمایم.
مشرکین در مرحله مکی سعی و تلاش بیدریغ شان را جهت محو اسلام به راه انداختند اما سودی نبردند تا اینکه دعوت اسلامی پناهگاه مستحکمی در خارج از مکه می‌یابد و مرحله مدنی آغاز می گردد.

نبردهای خونین و غدر و خیانت یهودی ها در داخل و همکاری همه جانبه ی منافقین با مشرکین در این راستا همه و همه تلاش های مذبوحانه ای بود که هیچ یک کارگر نیفتاد و نبرد احزاب یکی از تلاش های گسترده بلکه آخرین توان لشکر مادی و باطل بود که به آن جمعاً و همگی اقدام نمودند. اما الله عزوجل این تلاش شیطانی را بیهوده ساخت و لشکر شرک را به ذلت و سرافگندگی روانه دیارشان ساخت و کید و ترفند یهودی ها را خنثی .نمود و جمع شان را از هم پاشاند

اما این بار منافقین سعی جدیدی را به راه انداختند آنها سعی داشتند تا خالیگاه‌هایی را در خانواده‌های مسلمین بیابند تا بتوانند طوفانی از تبلیغات زهرآگین شان را به راه بیاندازند پس الله عزوجل دراین سوره بعد از ذکر نعمت شکست مشرکین و فرو پاشیدن تلاششان، مؤمنان را به شکر این نعمت جلیل فرا می خواند. شکری که عبارت از عدم اطاعت از کافرین و منافقین است و نباید مؤمنان به این ها گوش فرا دهند و آل رسول -صلی الله علیه وآله وسلم- را به رهنمودهایی در این زمینه اختصاص می دهد زیرا این خانواده بایست در این راستا و شکر از همه جلوتر باشند تا دیگران را محور گردند.
می نگریم که الله عزوجل رسولش -صلی الله علیه وآله وسلم- ر ا مأمور می گرداند که چگونه و با قاطعیت خانواده اش را مخاطب سازد زیرا الله عزوجل می خواهد این ها را پاکیزه گرداند.
با درک این پس زمینه، در کجای این آیات اشاره ای را می یابیم که دلالت بر عصمت کند و یا اینکه اشاره آیه (تطهیر) فقط افرادی از خانواده ی پیامبر هستند نه همه ی خانواده رسول الله -صلی الله علیه وآله وسلم-؟

بیاید اندکی دیگر نیز این آیه مبارک را به بحث بگیریم.
لفظ (أل) را در عربی (ال العهدیه) گویند. این (ال العهدیه) در کلمه‌ ای داخل می شود که یا مخاطب آن را می‌شناسد یا قبلاً تصریحاً یا تلویحاً ذکری از آن رفته است یا خودش حاضر است یا اینکه این لفظ پیوند محکمی با این کلمه دارد که در حقیقت جانشینش است.
حال در این آیه مبارک (أل) از چه نوعی است؟
بدون شک که از نوعی است که قبلاً تصریحاً از آن ذکر شده است. الفاظ از قبیل (نساء و بیوتکن) همه دلالت بر این لفظ (البیت) دارند که مراد همان منزل همسران پاکیزه رسول الله است.
همچنان سیاق و سباق آیات این زعم را مردود می‌شمارد که اشاره ی آیات افرادی انگشت شماری هستند نه همه ی آل رسول الله -صلی الله علیه وآله وسلم- .
و این آیه در حقیقت هدف همان رهنمودهاست و این با بلاغت قرآن نسزد که عده‌ ای استدلال به تغییر ناگهانی ضمیر می‌کنند که گویا این بخش را ازسیاق تسلسل آیات خارج می‌سازد با اینکه این استناد موردی ندارد اما عجیب‌تر از این، ادعای عصمت از این آیه است.

 

می گویند: روایات ما این آیه را از این مورد بیرون می‌نماید و چون بتوانند خویشتن را بیشتر حقیقت‌شناس معرفی کنند اندکی جلو می‌روند و به آرامی آواز می‌دهند روایات اهل سنت نیز دلالت بر مدعای ما دارد.
اما در ارتباط روایاتی که اشاره به فاطمه رضی الله عنها دارد بدون شک که فاطمه از آل بیت رسول الله است اما وجود این دخت گرامی رسول الله -صلی الله علیه وآله وسلم- دیگران را ازاین آیه بیرون نمی‌کند زیرا اشاره آیات تنها فاطمه رضی الله عنها نیست بلکه همه خانواده رسول الله -صلی الله علیه وآله وسلم- است.
اما موضوع روایات ساختگی خیلی ساده است. در قدم اول اگر این نوع روایات را به حلاجی بگیریم به یقین می‌توان گفت که این روایات مکذوبی است که اصلا نشاید که آن را روایات پنداشت و دیگر اینکه آیا قرآن مگر معما است که احتیاج به راویان کذاب و مجروحی داشته باشد تا در روشنی بافته‌های دروغین شان وحی الهی را به تفسیر بگیرند؟
پس ناگفته پیداست که مسأله ی عصمت اصلاً منظور این آیات مبارک نیست و این یک مسأله بیگانه است که خواستند برای آن دلیلی بتراشند چون ناتوان شدند به سراغ راویان کذاب رفتند و به آنها روی آوردند.

موضوع دوم:
موضوع دوم بحثم موضوع مظلوم (توسل) است که دچار کج فهمی برخی‌ها قرار گرفته است، من این موضوع را در قالب سؤال و جواب ذیلا می‌نگارم تا بهتر درک شود.
۱- آیا قرآن کتاب توحید است؟
ج- بلی.
۲- آیا قرآن شرک را به ما شناسایی نموده است؟
ج- بلی، تا خویشتن را از آن برهانیم.
۳- آیا قرآن از توسل و متعلقات آن بحث کرده است؟
ج- بلی، زیرا توسل یکی از مسائل عمده است که مشرکان از آن فهم مغلوط داشتند و بنا بر این کج فهمی در دام شرک افتاده بودند.
۴- پس این مسأله ارزشمند که اندک اشتباه در آن پیامد خطرناکی دارد آیا میتوان آن را بدون قرآن فهمید؟
ج- هرگز, این چنین مسائل را بایست در قرآن به سراغش رفت.
۵- پس توسل چیست؟
ج- وسیله‌ ای برای تقرب به الله عزوجل.
۶- آیا قرآن این وسیله را شناسایی کرده است؟
ج- بدان که قرآن به آنچه که فرا می‌خواند و یا از آن باز می‌دارد ماهیت آن را شناسایی می‌ کند تا انسان در شناختش دچار اشتباه نشود. به این آیات تأمل کن.
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ )(۳۵) المائده
(اى مؤمنان، از الله پروا بدارید و به سوى او وسیله [تقرّب‏] بجویید و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید (۳۵)
(قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلا تَحْوِیلا (۵۶) أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا )(۵۷) الإسراء
(بگو: کسانى را که به جاى او [معبود] مى ‏پندارید، فرا خوانید، پس به گرداندن بلایى از شما و نه تغییر دادن، توانا نیستند (۵۶) کسانى که [کافران‏] آنان را [به نیایش‏] مى‏ خوانند، [خود] هر کدام که نزدیک‏ ترند، به سوى رب شان وسیله [تقرّب‏] مى‏ جویند. و به رحمت او امید مى‏ دارند و از عذابش بیمناکند. بى گمان باید از عذاب ربت بر حذر بود) (۵۷)
قرآن وسیله را برای نفی شرک بیان داشته است و این وسیله را عمل شایسته معرفی می‌کند چنانچه در آیه اول به تعقیب وسیله جهاد را ذکر می‌کند که عمل شایسته ایست که انسان به وسیله آن به پروردگارش تقرب می‌جوید و در آیات بعدی کسانی را نکوهش می‌دارد که دیگران را به غیر ا ز الله عزوجل فرا می‌خوانند در حالیکه همین فراخوانده‌شدگان در جستجوی وسیله‌ی تقرب به رب خویشند و به رحمت رب شان امیدوارند و از عذاب ربشان بیمناک.
پس کجاست ذکر ائمه که ندا داده شوند تا فریاد ما را به الله عزوجل وسیله شوند؟ این دیگر همان استدلال سخیف از این آیات است که در مقدمه به آن اشاره داشتیم.
۷- پس این که عده ی وسیله را چیزی دیگری مانند (یا فلان …..) می‌دانند به چه استدلال می‌نمایند؟
ج- باید بدانی که دیگر در این مورد هر استدلالی غیر از قرآن مردود است زیرا فهمیدی که اندک اشتباه در فهم این موضوع پیامد خطرناکی دارد.
این وسیله قرآنی است که به صراحت قرآن آن را بیان می‌دارد. اما این دیگران استدلالشان خیلی خنده‌آور است. این ها الله را به ستمگری تشبیه می‌کنند که در کاخی است و لشکری از ائمه در خدمتش. پس بایست بخاطر رسیدن به رب با یکی از ائمه تماس گرفت تا این امام ناله و شیون ما را به کاخ نقل دهد و می دانی که این پندار چه قدر زشت است و با توحید چه منافاتی دارد؟
۱- اینکه این تشبیه کفر محض است.
۲- در این تشبیه، الله به ذات ناتوانی می‌ماند که احتیاج به این لشکر از ائمه دارد.
۳- الله، در این تشبیه ذات شنوایی نیست تا ناله‌ها را بشنود.
۴- ائمه در شنیدن ناله‌ها بهتر از الله اند، چرا که به مجرد شنیدن اسم شان شتابان از جایشان بر می‌خیزند و در این کره خاکی پراکنده می‌شوند و به یک چشم بهم زدن همه ی خواسته‌ها را زیر بغل گرفته به کاخ ذات ناتوان حضور می‌رسانند.
این دیگر اله نشد الهی که ما را مکلف به عبادتش کرده است همان است که قرآن را فرستاد و بدان که این پندار واهی همان پندار مشرکین بود که قرآن برآن خط بطلان کشید.

نویسنده: احمد سلیمان فارسی

تگ‌ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن