۱۴- اسم های مؤلفان و کتاب های آنها که پنداشته می شود از اهل سنت هستند.

الدِينَوَرِی:
أبو محمد عبد الله بن عبد المجيد بن مسلم بن قتيبة الدِينَوَرِی (۲۱۳ هـ-۱۵ رجب ۲۷۶ هـ/۸۲۸ م-۱۳ نوفمبر ۸۸۹ م)
أبو حنيفة أحمد بن داود بن ونند الدِينَوَرِی (۲۱۲ هـ-۱۵ رجب ۲۸۲ هـ/۸۲۸ م-۱۳ نوفمبر ۸۹۵ م)
الدینوری دو نفر بوده اند. یکی اهل سنت و دیگری اهل سنت حنفی مذهی که تحت تعلیم دو آخوند بزرگ شیعه بوده است.
نخست:
أبو محمد عبد الله بن عبد المجيد بن مسلم بن قتيبة الدِينَوَرِی (۲۱۳ هـ – ۱۵ رجب ۲۷۶ هـ/۸۲۸ م-۱۳ نوفمبر ۸۸۹ م)
حافظ أبو محمد عبد الله بن عبد المجيد بن مسلم بن قتيبة الدِينَوَرِی در ماه رجب سال ۲۱ هـ متولد و در ماه رجب سال ۲۷۶ هـ وفات یافت.
ایشان در علوم بسیاری از جمله لغت، ادب، تفسیر، حدیث و غیره تألیفات داشتند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله ایشان را خطیب اهل سنت و جماعت توصیف کردند.
ابن ندیم در کتاب الفهرست ص ۸۵ می گوید:
در آنچه روایت می نمود صادق بود و عالم به علم لغت، نحو، غریب القرآن و معانی آن، شعر و فقه بود و بسیار تصنیف و تألیف داشت.
از ظاهر ابن قتيبه الدینوری جز آنچه از قول شاگردش، قاسم بن اصبغ، در حاشيه یکى از نسخ خطى «ادب الكاتب» آمده، چيزى نمىدانيم؛
بنابر روايت شاگردش، وى خوش لباس بود، محاسن سفيد بلندى داشت، خوش رنگ و روى بود. بىگمان زندگى او را سراپا آرامشى عالمانه فرا گرفته بود و اگرچه در اظهار عقايد خود و رد نظر مخالفان ترديد به خود راه نمىداد، این كار جز در دايره علم و کتاب صورت نمىپذيرفت. گویى از كشمكشهاى سياسى، سخت دورى مى گزيد و ترجيح مى داد عمر را به تأليف کتاب هاى علمى سنگين كه بهآسانى دستاویز این و آن نمى شد، بگذراند؛ چنانكه به شغل قضا در شهر كوچكى چون دينور قناعت كرد و از هر كار ديگرى كه موجب جنجال و هياهو باشد، پرهيز نمود.
شايد همین امر سبب شده باشد كه نویسندگان معاصرش درباره او يا ساكت بمانند يا به اشاراتى مختصر بسنده كنند و زمانى هم كه وى به يُمن کتاب هایش، بيشتر مورد توجه قرار گرفت، ديگر از زندگى او سال ها گذشته و جزئيات زندگىاش از خاطره ها رفته بود.
از ابن قتيبه دینوری، یک پسر به نام احمد به جاى ماند كه اهل علم بود و در سال ۳۲۲ق / ۹۳۵م وفات يافت. این احمد را نيز پسرى به نام عبدالواحد بود كه كار پدر را دنبال كرد.
تألیفات ابن قتیبه دینوری هم فروان و هم گوناگون است. آثار ابن قتیبه دینوری را پسرش «ابو جعفر احمد» که چون خود وی فاضل و همچنین فقیه بوده استنساخ و تکثیر نموده است. در میان آثار مذکور آنچه در جاویدان ماندن نام ابن قتیبه دینوری مؤثر بوده کتاب «ادب الکاتب» و «المعارف» میباشد.
مورخان بزرگی چون مسعودی و ابن جریر طبری «المعارف» را مأخذ تاریخ خود قرار دادهاند.
در مورد أبو محمد عبد الله بن عبد المجيد بن مسلم بن قتيبة الدِينَوَرِیِ اهل سنت و جماعت، حافظ ذهبی در السير (۱۳/۲۹۸) گفته است:
او علامه ای بزرگ و صاحب علوم مختلف بوده است. او ابو محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه ی دینوری بود.
تألیفات او را بدین شرح ذکر کرده است:
کتاب های «غريب القرآن»، «غريب الحديث»، «المعارف»، «مشكل القرآن»، «مشكل الحديث»، «أدب الكاتب»، «عيون الاخبار»، «طبقات الشعراء»، «إصلاح الغلط»، «الفرس»، «الهجو»، «المسائل»، «أعلام النبوة»، «الميسر»، «الابل»، «الوحش»، «الرؤيا»، «الفقه»، «معاني الشعر»، «جامع النحو»، «الصيام»، «أدب القاضي»، «الرد على من يقول بخلق القرآن»، «إعراب القرآن»، «القراءات»، «الانواء»، «التسوية بين العرب و العجم» و «الاشربة».
دوم:
أبو حنيفة أحمد بن داود بن ونند الدِينَوَرِی (۲۱۲ هـ-۱۵ رجب ۲۸۲ هـ/۸۲۸ م-۱۳ نوفمبر ۸۹۵ م)
أبو حنيفة أحمد بن داود بن ونند الدِينَوَرِی پیرو مذهب رسمی آن زمان، یعنی اهل سنت بود. او ظاهراً با معتزله میانه خوبی نداشته، ولی مانند ابن قتیبه دینوری با آنها درگیر نبود. از سخنان علما درباره او و آنچه از آثار او به دست می آید، چنین استنباط می شود که ابوحنیفه دینوری در مقایسه با ابن قتیبه دینوری، تعصب مذهبی کمتر و تساهل و تسامح بیشتری داشت، از این رو مانند ابن قتیبه دینوری با معتزله و شعوبیه و دیگر فرقه ها درگیری نداشت. نگاه وی به تشیع نیز مثبت تر بود!
او در کتاب الاخبار الطوال از علی علیه السلام و فرزندانش با احترام یاد کرده و در برخی مواضع به دنبال نام آنها واژه علیه السلام را به کار برده و اخبار تاریخی مربوط به علی علیه السلام را مفصل تر آورده است. همچنین وی به رغم اینکه حوادث تاریخی دوران بنی امیه را بسیار خلاصه نقل کرده، واقعه کربلا و قیام امام حسین علیه السلام! را مفصل گزارش کرده است.
ابوحنیفه دینوری در فروع فقهی پیرو مذهب ابوحنیفه و حنفی مذهب بوده است.
ذهبی می گوید:
«گفته می شود که او یکی از بزرگان حنیفه است»
بغدادی در هدیة العارفین او را حنفی نامیده است.
در بین متأخران نیز به حنفی معروف است.
ابوحنیفه دینوری از نصر بن مزاحم منقری نیز بهره برده است، زیرا در الأخبار الطوال از زید بن وهب جهنی و قعقاع ظفری در نقل رویدادهای جنگ صفین روایت کرده است. نصر بن مزاحم نیز در کتاب واقعه صفین بسیار به روایت این دو نفر، به ویژه زید بن وهب تکیه کرده است. بنابراین، ابوحنیفه دینوری از طریق نصر بن مزاحم به روایت آن دو دست یافته و از آنان نقل کرده است. البته به سبب ملاحظات سیاسی، واسطه را که نصر بن مزاحم باشد ذکر نکرده است، زیرا نصر بن مزاحم شیعه بود! و در آن دوران به سبب ملاحظات سیاسی و تعصبات مذهبی، روایت شیعیان را متروک می دانستند. بر این اساس، اگر کسی روایتی را از شیعه ای نقل می کرد، برای آنکه روایتش متروک نشود از ذکر واسطه در نقل روایت، خودداری می کرد. ابوحنیفه دینوری نیز به همین دلیل نام نصر بن مزاحم را نیاورده است.
کسانی که شرح حال ابوحنیفه دینوری را بیان کرده اند، مطلب قابل توجهی درباره استادان و شاگردان او بیان نکرده اند. بیشتر آنها از ابن سکیت شیعه! به عنوان استاد ابوحنیفه دینوری یاد کرده اند.
برخی از آنها علاوه بر ابن سکیت شیعه، از پدر ابن سکیت شیعه! نیز به عنوان استاد ابوحنیفه دینوری! نام برده اند.
ابوحنیفه دینوری از آن جهت که شاگرد ابن سکیت شیعه متعصب بود نیز نمی توانست مطلوب دستگاه خلافت عباسی و علمای بزرگ اهل سنت و جماعت باشد.
از مجموع این تحقیقات مشخص می شود که وجود دو نفر بنام دینوری و همعصر بودن آنها چه از لحاظ زمانی و چه از لحاظ مکانی و موفق و زبانزد بودن یکی و به حاشیه رفتن دیگری اشتباهاتی در شناسایی و طعنه زدن به آنها به وجود آورده است تا جایی که مسعودی شیعه، صاحب کتاب مروج الذهب به ابن قتیبه دینوریِ اهل سنت و جماعت طعنه می زند در دفاع از ابو حنیفه دینوری که متهم به تشیع است بخاطر وضعیت حاصل از رفتار خلفای عباسی با استادش ابن سکیت شیعه که کشته شد.
همچنین وجود تألیفات زیاد ابن قتیبه دینوری و مشهور بودن آنها فرصت را برای نوشتن کتابی بنام الإمامة و السیاسة و چسباندن نام ابن قتیبه دینوری به آن را فراهم می سازد و نکته ی جالب اینکه مطالب و روایات کتاب الإمامة و السیاسة شبیه کتاب الأخبار الطوال ابو حنیفه دینوری است!!!
مثلا مهمترین و گستردهترین فصل کتاب اخبار الطوال دینوری درباره سیره و مغازی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم زیاد سخن نگفته و تاریخ اسلام را با فتح ایران آغاز کرده است، این امر نشانگر آن است که وی قصد ارائه اخبار مربوط به ایران را داشته است. بدین ترتیب تکیه دینوری در اخبار الطوال بر تاریخ ایران بوده و تاریخ خلفای نخست را تا آن اندازه که به ایران و فتح شهرهای آن ارتباط داشته آورده است. از میان رخدادهای تاریخ اسلام، وی از تحولات عراق که با جنبش های شیعی ارتباط وثیقی دارد، مانند جنگ های امام علی رضی الله عنه، واقعه کربلا، قیام مختار و جنبش عباسیان با تفصیل سخن گفته است.
دوران خلافت خلیفه سوم عثمان بن عفان رضی الله عنه را در یک صفحه و نیم خلاصه نموده، ولی دوران خلافت حضرت علی رضی الله عنه را مفصل نگاشته است. در مورد ماجراهایی چون صفین و حکمیت، فرماندهان و اشعار شاعران نسبت به حجم کتاب به تفصیل سخن رانده است، خلافت معاویه را در سه موضوع خلاصه کرده و حوادث دوران یزید بویژه قیام امام حسین رضی الله عنه را مفصل توضیح داده و در این مورد مقصر اصلی را ابن زیاد معرفی میکند و نسبت به سایر منابع، از قیام مختار با جانبداری بیشتر و نیکی یاد میکند!
ابوحنیفه دینوری با آنکه تا سال ۲۸۲ هـ . زنده بوده، از پرداختن به حوادث مربوط به زمان خود که آنها را درک کرده، خودداری کرده و گزارش حوادث را تا زمان معتصم عباسی متوفی سال ۲۲۷ (۵۵ سال قبل از وفات دینوری) آورده است.
حال اگر نگاهی بیندازیم به کتاب الامامة و السیاسة و محتوای آن پی خواهیم برد که مطالب موجود در این کتاب شباهت بسیاری به کتاب اخبار الطوال دارد.
به طور کلى، اخبار و روایات مربوط به دوره خلافت ابوبکر و عمر رضی الله عنهما بسیار مختصر و تنها با اشاره هاى گذرا آمده است. از اینجا نویسنده به تفصیل بیشتر گراییده، و به ویژه از دوره خلافت على رضی الله عنه روایات متعدد و مفصلى آورده است، چندانکه حدود ربعى از کتاب را به تاریخ این دوره اختصاص داده است.
ذکر حوادث مربوط به ادوار خلفاى بنى امیه تا واپسین ایشان، به اختصار ادامه مى یابد شبیه کاری که در اخبار الطوال انجام داده و دوران خلافت خلیفه سوم عثمان بن عفان رضی الله عنه را در یک صفحه و نیم خلاصه نموده است. و سپس موضوع ظهور عباسیان را مؤلف با عنوان «بدء الفتن و الدولة العباسیه» آغاز کرده است. در این بخش نیز همچون بخش نخست، مؤلف به اختصار، به ذکر حوادث دوران حکومت چند خلیفه نخست عباسى پرداخته است و در پایان ذکر وقایع خلافت هارون الرشید مى گوید که در نقل اخبار مربوط به خلافت عباسى، پس از هارون الرشید، سودى نمى بیند و در کوتاه ترین عبارات از ماجراى جانشینى مأمون و جنگ او با امین بر سر خلافت یاد کرده است.
بررسی متن کتاب نیز نفی انتساب الامامة و السیاسه به ابن قتیبه دینوری را تأیید میکند. گر چه هیچ یک از این پژوهشگران به نام و نشانِ مؤلف واقعی کتاب الإمامة و السیاسة راه نیافتهاند. این نکته نیز شایسته یادآوری است که یاقوت حموی در شرح احوال ابن حزم، به کتابی از او با عنوان الامامة و السیاسه اشاره میکند، اما این جز اشتراک لفظی در عنوان کتاب نیست و هیچ دلیل دیگری مؤید اینکه کتاب موجود همان اثر ابن حزم باشد، وجود ندارد. همچنین، هیچ یک از منابع مؤلف از سده ۴ ق در نمیگذرد و این مؤید نظر دخویه است که معتقد است این کتاب را احتمالاً یک مؤلف مصری یا مغربی در عهد ابن قتیبه دینوری نگاشته است. از کتاب الامامة و السیاسه چندین نسخه خطی موجود است و متن آن بارها با انتساب به ابن قتیبه دینوری، در مصر ، عراق و لبنان به شیوهای غیرانتقادی به چاپ رسیده است.
عده ای دیگر می گویند کتاب الإمامة و السیاسة را منتسب به شخصی، هم نام ابن قتیبه دینوری می دانند که رافضی بوده است مانند آلوسی که در «مختصر التحفة الاثنى عشرية» (ص ۳۲) گفته است:
«عبدالله بن قتيبه دینوری رافضيی غلو کننده بود و عبدالله بن مسلم بن قتيبه از ثقات اهل سنت می باشد، او کتابی تألیف نموده است و نام آن را «المعارف» گذاشته است. آن ابن قتیبه ی دینوری رافضی نیز کتابی نوشته است و نام آن را «المعارف» گذاشته است تا بتواند گمراهی ایجاد نماید.
نتیجه اینکه:محقق بر این نظر است که کتاب الإمامة و السیاسة، که بارها به چاپ رسیده است، مربوط به ابوحنیفه دینوری می باشد نه ابن قتیبه دینوری، و تشابه اخبار موجود در کتاب اخبار الطوال با کتاب الإمامة و السیاسة و این دینوری بودن این دو شخص و همعصر بودن آنها چه از لحاظ زمانی و چه از لحاظ مکانی این سردرگمی را بوجود آورده است.